Deprecated: mysql_escape_string(): This function is deprecated; use mysql_real_escape_string() instead. in /home/sabaq/domains/sabaq.net/public_html/engine/classes/mysqli.class.php on line 155 Deprecated: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in /home/sabaq/domains/sabaq.net/public_html/engine/modules/show.full.php on line 242  در مورد دلائل وجود روح توضیح دهيد
سبق > پرسش و پاسخ > در مورد دلائل وجود روح توضیح دهيد

در مورد دلائل وجود روح توضیح دهيد


19 دي 1390. نويسنده : sabagh

لطف فرمایید در مورد دلائل وجود روح توضیح دهيد!

 

پاسخ:

 

الف) دلايل عقلي:

 

ـ همه مي‌دانيم كه اجزاي بدن انسان در معرض تغيير و تبديل هستند و سلولهاي به وجود آورندۀ بدن ما از بين مي‌روند و سلولهاي ديگري جايگزين آنها مي‌شود، ما گاهي چاق و گاهي مريض و لاغر مي‌شويم، با اين وجود حقيقت ما ثابت مي‌ماند. روشن است كه آنچه ثابت است غير از متغير است. به عبارت ديگر ما مي‌دانيم كه جسم متغير است و چيزي كه متغير باشد نمي‌تواند ثابت هم باشد پس در انسان حقيقتي ثابت وجود دارد كه عبارت از روح است۱

ـ مي‌دانيم كه مرتاضان براي تقويت درون خويش و كسب قدرتهاي غير عادي به رياضت‌هاي بسيار سخت مي‌پردازند و جسم خود را در تنگنا قرار مي‌دهند و با انجام اين رياضت‌ها و كارهاي شاق و مشكل به هدف خود مي‌رسند؛ پس حقيقت انسان ربطي به بدن او ندارد، زيرا اگر چنين بود با تضعيف بدن، درون هم تضعيف مي‌شد در حالي كه بالعكس است؛ همين، وجود روح را ثابت مي‌كند زيرا اگر بگوييم چيزي غير از بدن و جسم مادي وجود ندارد بايد بپذيريم كه رياضت و انجام اعمال شاق هم بدن را تضعيف مي‌كند و هم آن را تقويت و همه مي‌دانند كه چنين چيزي امكان ندارد و محال است كه انجام يك عمل، يك چيز را هم تقويت كند و هم تضعيف، پس بايد بگوييم آنچه تقويت مي‌شود، خود انسان است و آنچه تضعيف مي‌شود بدن او.

 

ـ هنگامي كه انسان به فكر فرو مي‌رود از اطراف و حتی اعضاي خود غافل مي‌شود و صداي اطرافيانش را نمي‌شنود يا اگر بشنود سخنان آنان را نمي‌فهمد و چيزهاي اطرافش را هم نمي‌بيند با اينكه چشم و گوش او باز هستند. اين نشان مي‌دهد كه حقيقت انسان چيزي غير مادي است كه هرگاه به خود مشغول شود،حواس ظاهري و مادي بلا تأثير مي‌مانند. اگر غير از اين مي‌بود بايد حواس انسان در همۀ شرايط ، بدون ارتباط با خود او ، به كار مي‌پرداختند.

 

ـ همۀ ما اعضاي خود را به خود نسبت مي‌دهيم و مثلاً مي‌گوييم: دست من،پاي من،قلب من، سر من، زبان من و... و معلوم است كه مضاف، غير از مضافٌ اليه است، بنابراين انسان‌ غير از تمام اعضاي او  و غير از صفات و فكر اوست. و معلوم است كه آنچه هركس با لفظ «من» به آن اشاره مي‌كند، بدن تغيير پذير انسان نيست.   sabaq.net

 

ـ يكي از دلايل وجود روح، رؤياهاي صادقه است زيرا اين كه كسي برخي از وقايع زندگي آيندۀ خود را در خواب ببيند(و اين خواب به واقعيت بپيوندد)، ربطي به بدن يا ذهن و انديشه ندارد.

بسيار اتفاق افتاده است كه شخصي پس از مرگ به خواب يكي از بستگان خود آمده و مثلا به او گفته است كه در زمان حيات، فلان چيز را در فلان جا گذاشته‌ام، و بينندۀ خواب وقتي بيدار شده آن چيز را يافته در حالي كه پيش از آن اصلاً از وجود آن چيز، خبر نداشته است و اگر انسان، پس از مرگ، زنده نمي‌بود اين وقايع پيش نمي‌آمد زيرا جسد پس از مرگ متلاشي مي‌شود و از بين مي‌رود بنابراين انسان غير از جسد و جسم است.

 

ـ اگر برخي از اعضاي انساني قطع شود(مثلاً دست و پاي او) يا چشمهايش بركنده شود،يا گوشش بريده شود همه، مي‌دانند و اعتراف خواهند كرد كه آن شخص همان انسان قبلي است و در انسانيت او هيچ نقصي به وجود نيامده است. خودِ آن شخص هم اطمينان دارد همان انسان پيشين است. حتي اگر شخص عاقلي ديوانه شود،كسي نمي‌گويد اين شخص،فلاني نيست و شخص ديگري است، بلكه مي‌گويند فلاني، ديوانه شده است.

اين برهان يقيني،ثابت مي‌كند كه انسان نه اعضا و اجزاي بدن است و نه عقل و فكر بلكه چيز ديگري است كه بدان روح يا نفس انساني مي‌گويند.

 

ـ هنگامي كه فردي مرتكب جنايتي مي‌شود، اگر اين فرد سي سال بعد هم دستگير شود مجازات خواهد شد، در حالي كه اجزاي تشكيل دهندۀ بدنش تغيير كرده و سلولهايي كه در زمان جنايت زنده بوده‌اند از ميان رفته‌اند، حتي فكر و عقيده‌اش هم ممكن است تغيير يافته باشد و از كار خود پشيمان باشد با اين وجود مجازات مي‌شود،زيرا همه مي‌دانند كه انسان جسم نيست. 

 

ـ وقتي ما مي‌گوييم فلاني جوانمرد،يا سخاوتمند يا شجاع يا با وجدان است، منظور ما بدن او يا عقل و فكر او نيست بنابراين انسانها داراي حقيقتي ثابت هستند كه روح ناميده مي‌شود.

 

ـ هيچ انساني هنگامي كه خوابيده است عقل خود را از دست نمي‌دهد و اعضايش هم از كار نمي‌افتند با اين حال هيچكس با فرد خوابيده سخن نمي‌گويد و از او چيزي نمي‌خواهد، چرا چنين است؟ زيرا در هنگام خواب ارتباط روح با جسم تا حدّ زيادي تضعيف مي‌شود و همه مي‌دانند كاري از جسم ساخته نيست و مخاطب قرار دادن آن بيهوده است.

 

ـ علوم جديد مانند هپنوتيزم و روانشناسي، وجود روح را اثبات مي‌كنند.

مثلاً در هپنوتيزم، فردي كه هپنوتيزم مي‌كند،روان، انديشه و حواس هپنوتيزم شونده را در اختيار مي‌گيرد، بسيار اتفاق افتاده است كه روح شخص هپنوتيزم شده را (در حالي كه جسم او بدون حركت به خواب رفته بوده) براي كسب اطلاعات به مكان مشخصي فرستاده‌اند و او اطلاعات آن مكان را ـ كه در حالت بيداري اصلاً بدانجا نرفته ـ در اختيار هپنوتيزم كننده قرار داده و بعدها مشخص شده كه اين اطلاعات كاملاً صحيح بوده است. اين گونه آزمايش‌ها بارها در حضور دانشمندان علوم مختلف انجام شده و بسياري از منكران با ديدن اين مسائل به وجود روح معتقد شده‌اند۲.

همچنين با خودهپنوتيزم مي‌توان روح خود را به مكانهاي مختلف سير داد. بايد دانست كه سالكين و كساني كه تحت قوانين عرفان اسلامي به تزكيه مي‌پردازند به مراتبي بسيار بالاتر دست مي‌يابند و ارواح را مشاهده مي‌كنند و قدرت روحي آنان از توانايي محدود كساني كه به يوگا و هپنوتيزم و... غيره روي مي‌آورند، بسيار بيشتر است و اصلاً اينها قابل مقايسه نيستند كه تفاوت از زمين تا آسمان است.

 

ب) دلايل نقلي:

 

براي اثبات وجود روح دلايل نقلي و سمعي فراواني موجود است. خداوند در قرآن كريم مي‌فرمايد: وَ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً (الإسراء / 85) يعني: و در بارۀ «روح» از تو مى‏پرسند، بگو: روح از فرمان پروردگار من است و از دانش، جز اندكى، به شما داده نشده است.

بر اساس آيات و روايات، انسان، پس از مرگ زنده است و در اين باره همۀ اديان متفق القولند و اختلافي در ميان نيست.

در زير به برخي از آيات و رواياتي كه بر حيات انسان،پس از مرگ دلالت مي‌كنند اشاره مي‌شود:

ـ در قرآن كريم آمده است: وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُم حَفَظَةً حَتَّىَ إِذَا جَاء أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لاَ يُفَرِّطُونَ * ثُمَّ رُدُّواْ إِلَى اللّهِ مَوْلاَهُمُ الْحَقِّ أَلاَ لَهُ الْحُكْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ (انعام/ 62 ـ 61) يعني: و اوست كه بر بندگانش قاهر [و غالب] است و نگهبانانى بر شما مى‏فرستد تا هنگامى كه يكى از شما را مرگ فرا رسد فرشتگان ما جانش بستانند در حالى كه كوتاهى نمى‏كنند* آنگاه به سوى خداوند مولاى راستين و حقيقي خود برگردانيده مي‌شوند، آگاه باشيد كه داورى از آن اوست و او سريعترين حسابرسان است.  بنابر اين انسان پس از مرگ نزد خداوند برمي‌گردد: إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ (بقره / 156).

 

ـ خداوند، در آيۀ 169 سورۀ مباركۀ آل‌عمران، دربارۀ شهدا مي‌فرمايد: وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ يعني: هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده‏اند مرده مپندار بلكه آنان زنده‏اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏شوند. (شهيدان كشته شده‌اند و خداوند آنان را زنده مي‌خواند،پس انسان جسم نيست تا با كشته شدن و تلاشي بدن از بين برود).   sabaq.net

 

ـ پيامبر(ص) مي‌فرمايد: پيامبران نمي‌ميرند بلكه از سرايي به سراي ديگر نقل مكان مي‌كنند. و همچنين فرموده ‌است: قبر، باغي از باغهاي بهشت يا حفره‌اي از حفره‌هاي دوزخ است. و فرموده است:«هركس بميرد، قيامتش به پا خاسته است».

 

ـ  خداوند دربارۀ قوم نوح مي‌فرمايد: مِمَّا خَطِيئَاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَارًا فَلَمْ يَجِدُوا لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَنصَارًا (نوح / 25) يعني: [سرانجام] به سبب گناهانشان غرقه گشتند و [پس از مرگ] در آتش درآورده شدند و براى خود در برابر خدا يارانى نيافتند.    sabaq.net

 

ـ در روايتي آمده است كه هنگامي كه جسدِ مرده را براي دفن كردن به سوي گورستان مي‌برند، روحِ مرده بر روي جسد به پرواز درمي‌آيد و فرزندان و خويشان خود را مورد خطاب قرار داده و آنها را پند مي‌دهد كه: آگاه باشيد ! مبادا دنيا چنانكه مرا به بازي گرفت شما را هم به بازي بگيرد و... از اين قبيل سخنان.

همچنين در مسند امام احمد بن حنبل آمده است: أن النبيّ صلّى الله عليه و سلّم قال: إنّ الميت يعرف مَن يحمله و مَن يغسله و مَن يدليه في قبره. يعني: پيامبر(ص) فرمود: همانا مرده كسي را كه جسدش را حمل مي‌كند و آن را كه او را غسل مي‌دهد و كسي را كه او را در قبرش جاي مي‌دهد، مي‌شناسد.

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــ

 

توضيح: براي نوشتن اين مطلب از شرح موفـّا و ممتّع و مفصّلِ دانشمندِ بزرگ امام فخرالدّين رازي دربارۀ روح (در كتاب ارزشمند تفسير كبير، ذيل آيۀ 85 سورۀ إسراء ) بهرۀ فراوان برده‌ام.(مدير سبق).

 

 

 

پانويسها:

  

1. «ابن سينا» در كتاب «رسالة فى معرفة‏النفس الناطقة‏» ص 44 چنين مى‏نويسد:

« اى عاقل بدان كه امروز، درست همان كسى هستى كه در همه عمرت بوده‏اى، حتّى بسيارى از آنچه را كه بر تو گذشته است، به ياد دارى و تو ثابت و مستمرى و در اين شكى وجود ندارد ولى بدن تو همه در تحليل و تجزيه و نقصان است از اينرو  آدمى به غذا نيازمند است تا بَدَلِ ما يَتَحَلّلِ بدنِ او گردد. اما تو خود مى‏دانى كه مدّت بيست‏سال از بدن تو از آنچه در آغاز بود، چيزى بر جاى نمانده است ولى تو در تمام اين مدت به بقاى ذات خويش معترف هستى و در تمام عمر نيز چنين خواهد بود، پس ذات تو، با بدن تو و اجزاى ظاهرى و باطنى آن مغاير است ‏».

 

2. براي خواندن شرح برخي از اين آزمايش‌ها و نيز اسامي دانشمنداني كه در جلسات پژوهش دربارۀ روح شركت داشته‌اند و نظرات آنان پس از مشاهدۀ نتايج آزمايش‌ها، به مقالۀ مفصّل استاد محمّد فريد وجدي، تحت عنوان «الرّوح الإنسانيّة» رجوع شود، در جلد چهارم كتاب «دائرة معارف القرن العشرين» همچنين مراجعه به كتابهاي: انسان، روح است نه جسد از دكتر رئوف عبيد، پژوهشي دربارۀ روح و شبح از فريدون سپري و عالم پس از مرگ از  لئون دني؛ خالي از فايده نخواهد بود.

 

 

 


بازگشت به صفحه قبل