شیخ محمّد حسن نقشبندی فرزندِ کهتر حاج شیح احمد شمسالدّین نقشبندی ابن قطبالعارفين شیخ عثمان سراج الدّین تويلي(متوفاي 1245 ش) در سال 1258 شمسی (= 1297 ق.) در احمدآباد از روستاهای «حلبچه» متولد شد؛ ده ساله بود كه پدرش حاج شيخ احمد، در سال 1286 شمسي درگذشت. پس از آن «شيخ عمر ضياءالدّين نقشبندي» ـ عموي شيخ محمّدحسن ـ سرپرستي او را تا هنگام بلوغ بر عهده گرفت.
شيخ حسن،علوم ديني را در مدرسۀ بيارۀ شريفه فرا گرفت و هم زمان به سير و سلوك پرداخت؛ وي، تحت نظر «شيخ محمّد نجمالدّين» ابن شيخ عمر، مدارج عرفاني را طي كرد...
شيخ حسن نقشبندي، عارفي وارسته و صاحبدلي دلسوخته و از خود رَسته بود كه عمري را در عبادت حقّ و خدمت خلق و ترويج علم و شريعت در نيكنامي و گمنامي سپري كرد، او تمام روز را با عبادت و ارشاد و رسيدگي به امور مراجعان و طالبان و عامۀ مردم سپري ميكرد و در اوقات فراغت به ذكر و قرائت قرآن و مطالعۀ كتب ميپرداخت، نماز تهجّد را ترك نميكرد؛ خط نسخ و نستعليق را نيكو مينوشت و اشعاري به فارسي و كُردي و عربي از وي به جا مانده است. اين مرد بزرگ، همچنين با علم طبّ سنّتي آشنا بود و بدون هيچ چشمداشتي براي بيماران داروهاي گياهي تجويز ميكرد.
از شيخ حسن نقشبندي كرامات بسياري مشاهده شده است،...
شيخ محمّدعثمان ثاني سراجالدّين(متوفاي 1375 ش) در كتاب سراجالقلوب دربارۀ شيخ حسن مينويسد:« حال او موافق اين حديث پيامبر(ص) بود كه فرمود:«نور چشم من در نماز است»، وي، اوقات خودش را ـ شب و روز ـ با خواندن نماز و عبادت سپري ميكرد... در اواخر حيات زنداني بود و همراه او يكي از اميران ـ كه به اعدام محكوم شده بود ـ در زندان به سر ميبرد، اميرِ مذكور، به شيخ حسن متوسّل شد[و طلب دعا كرد]، شيخ حسن به او گفت:« تو را به نجات و آزادي ـ امروز يا فردا ـ مژده ميدهم، و من مريضم و به زودي وفات ميكنم، از تو ميخواهم كه مطابق سنّت، جنازهام را براي دفن آماده كني و مرا در جوار آرامگاه حضرت رضا به خاك بسپاري». شيخ، در موعدي كه معيّن كرده بود درگذشت و آن امير[كه مطابق پيشگويي شيخ آزاد شده بود] آنچنان كه لازم بود مراسم دفن وي را با كمال اخلاص به جاي آورد».