Deprecated: mysql_escape_string(): This function is deprecated; use mysql_real_escape_string() instead. in /home/sabaq/domains/sabaq.net/public_html/engine/classes/mysqli.class.php on line 155 Deprecated: mysql_escape_string(): This function is deprecated; use mysql_real_escape_string() instead. in /home/sabaq/domains/sabaq.net/public_html/engine/classes/mysqli.class.php on line 155 طريقت نقشبندي و پيشوايان آن » سبق ـ استاد شيخ محمدسعيد نقشبندي
طريقت نقشبندي و پيشوايان آن 3 اسفند 1389

 

21. شيخ محمّد درويش سمرقندی، قدّس سرّه

 

   وی خواهر زادۀ شيخ محمّد زاهد سمرقندی و از اصحاب او بود. در علوم ظاهری و باطنی توانا و به «درويش محمّد » معروف بود.

   درويش محمّد دست ارادت به خواجۀ احرار داده و اجازۀ خلافت را از شيخ محمّد زاهد گرفته بود و در قريۀ امکنه سکونت داشت و در کنج عزلت مشغول رياضت بود. وی ساليان دراز در خدمت شيخ محمّد زاهد بود و پس از در گذشت اين پير،خليفه و جانشين او شد و دارای پيروان بسيار بود، از جملۀ آنان شيخ محمد خواجگی امکنگی است.

   وفات شيخ محمّد درويش در سال 970 هجری اتفاق افتاده و آرامگاهش به قول صاحب خزينةالاصفياء در اسفزار و به گفتۀ مؤلف خيط السبحات در امکنه است.

 

 

به نقل از: سلسلۀ نور

 

 

[ نظرات: 0 ] [بازدیدها: 3691]
طريقت نقشبندي و پيشوايان آن 3 اسفند 1389

22. مولانا محمّد خواجگی امکنگی سمرقندی، قدّس سرّه

 

   مولانا محمّد خواجگی امکنگی دست پرورده و جانشين پدرش درويش محمد بوده و با مولانا محمّد زاهد بيعت نموده است.

   وی مدتی را در خدمت مولانا مخدوم اعظم خليفۀ شيخ محمّد قاضی در «ده بيد» به سر برده و چندی پس از درگذشت او به وطن مألوف مراجعت کرده است و خود نيز پيروان بسيار داشته و از جمله خلفای او شيخ محمّدباقی را می‌توان نام برد.

   او هنگام وفات 90 سال داشته و سال وفاتش بنا به نوشتۀ خزينةالاصفياء 1008 بوده و به قول مؤلف خيط السبحات در سال 1010 مرگش اتفاق افتاده و آرامگاهش در همان قريۀ امکنه زادگاه اوست.

 

 

به نقل از: سلسلۀ نور

[ نظرات: 0 ] [بازدیدها: 5240]
طريقت نقشبندي و پيشوايان آن 26 بهمن 1389

23. شيخ مؤيدالدّين محمدباقی، قدّس سرّه

 

   وی از اکابر و بزرگان سلسلۀ نقشبنديه بود، و امام ربّانی مجدّد الف ثانی بلندی پايه و علوّ مقامش را ستوده است. زادگاهش کابل بوده که به سال 971 يا 972 در آنجا قدم در عرصۀ وجود گذاشته، پدرش قاضی عبدالسلام نام داشته است.

   خواجه محمّدباقی در زادگاه خويش پرورش يافت و همراه پدرش به ماوراءالنهر رفت و از محضر علمای عصر بخصوص مولانا محمّدصادق حلوائی کسب فيض کرد و در سفری که به هند رفت، در آنجا به درک جذبات تصوف و عرفان نائل گشته و از مقامات و ارباب دنيوی روی برتافته است.

   محمّد باقی به جذبات عشق و محبت آراسته بود، درطريقت، نسبت اويسي به خواجه بهاءالدين داشت و نيز از روحانيت خواجه عبيدالله بهره می‌گرفت، و در سفری که به سمرقند رفته به خدمت خواجه امکنگی پيوسته، مجذوب وی شده و طريقت را از وی کسب کرده است.

   شيخ عبيدالله در عالم سير و مقامات معنوی عرفان، ضمن اجازۀ ارشاد و اقامت در هند، مژدۀ  تربيت روحانی خورشيد درخشان سهرند امام ربّانی را هم به وی داده است.

   شيخ مؤيدالدّين به دهلی رفت و در آنجا رحل اقامت افکند و آوازۀ  شهرتش در سراسر هند گسترد. طريقۀ نقشبندی در عهد وی رواج يافت و خلفا و پيروان بسياری داشته که از جملۀ  آنان شيخ تاج‌الدّين عثمانی هندی است که نفحات‌الانس جامی و کتاب رشحات را از فارسی به زبان عربی برگردانده و عارف ديگر امام ربّانی شيخ احمد فاروقی(رضی الله عنهم) بوده است.

   وفات خواجه محمّد باقی در ماه جمادی الثانی سال 1012 و يا 1014 هجری اتفاق افتاده و در خيط‌السبحات سال وفاتش 1026 هجری و مرقد پاکش در دهلی است.

 

به نقل از: سلسلۀ نور

 

 

[ نظرات: 0 ] [بازدیدها: 5088]
طريقت نقشبندي و پيشوايان آن 26 بهمن 1389

24. امام ربّانی شيخ احمد فاروقی سهرندی (مجدّْد الف ثانی)، قدّس سرّه

 

   مرشد کامل مولانا شيخ احمد فاروقی سهرندی(سرهندی) ملقب به «مجدّد الف ثانی» بعد از خواجه بهاء الدّين نقشبند، بزرگترين پيشوای اهل سنّت و جماعت است، چنانکه او را مصلح و تجديد کنندۀ هزارۀ دوم لقب داده اند و نسبش به بيست وهشت واسطه به عمر بن خطاب، رضی‌الله عنه، خليفۀ ثانی می‌رسد.

   پدرش در قصبۀ اسکندره از بلاد هند با زنی عفيف و با تقوی ازدواج کرد و حاصل اين پيوند ولادت امام ربّانی به سال 971 در سهرند بود و کلمۀ «خاشع» تاريخ ميلاد اوست.

وی علوم متداول زمان را از والد ماجدش شيخ عبدالأحد فرا گرفت و هنوز نوجوان بود که در مسير تصوف و عرفان گام برداشت و از سوی او غير از طريقت نقشبنديه به اجازۀ ارشاد سه طريقۀ قادريه و سهرورديه و چشتيه نائل گشت.

   امام ربّانی از محضر مولانا محمّد خواجگی امکنگی کسب فيض کرد و علاقۀ شديدش به طريقت نقشبنديه سبب شد که به سفارش اين پير به حضور شيخ محمّدباقی بار يابد و در مدت کوتاهی به سرحد کمال رسد و اجازۀ تربيت سالکان و مريدان را با اجازۀ وی به عهده گيرد.

وی علاوه بر آن از محضر مولانا محمّد کمال کشميری در ولايت سيالکوت و مولانا يعقوب کشميری که هر دو از علمای بزرگ سرزمين هند بودند، استفادۀ شايان برد.

   امام ربّانی در حکمت الهی و معارف اسلامی تأليفاتی دارد و از جملۀ آنها رسالات «التهليليه»، «اثبات الواجب»، «اثبات النبوة»، «المبداء و المعاد»، «المکاشفات الغيبيه»، «آداب المريدين»، «المعارف اللدنيّه»، تعليقاتی بر «عوارف المعارف» سهروردی و شرحی بر «رباعيات خواجه عبدالباقی» را می‌توان نام برد.

   وی سرانجام به سال 1034 پس از يک سال بيماری در 27 ماه صفر دعوت حق را لبيک گفت. آرامگاهش در سهرند است و «رفيع المراتب» در بيت ذيل تاريخ وفات اوست:

 

الامام  ربّانـــی  توفی

جاء تاريخه «رفيع المراتب».

 

 

به نقل از: سلسلۀ نور

 

 

 

[ نظرات: 1 ] [بازدیدها: 23271]
طريقت نقشبندي و پيشوايان آن 26 بهمن 1389

25. شيخ محمّدمعصوم عروةالوثقی، قدّس سرّه

 

   مولانا محمّد معصوم ملقب به «عروة الوثقی» فرزند امام ربّانی از پيشوايان و عارفان بزرگ عصر خويش است و نسبش به عمر فاروق، رضی‌الله عنه، می‌رسد.

   وی به سال 1007 يا 1009 هجری چشم به جهان گشود و مقامات طريقت و عرفان را در محضر پدر بزرگوارش آموخت و از نخستين سالهای جوانی در علوم ظاهری و باطنی بهرۀ کافی يافت و در زمان حيات او تربيت بسياری از سالکان را به عهده داشت و يک روز پدر را گفت: نوری در وجود خويش می‌بينم که بر هر ذره‌ای از ذرات جهان می‌تابد و همچون خورشيد جهان از فروغ آن روشنائی می‌گيرد. وی در پاسخ گفت: فرزندم! تو قطب روزگار خواهی شد، اين سخن را از من به خاطر داشته باش. محمّد معصوم به کسب فيض از محضر مولانا محمد باقی نيز نائل گشت.

دربارۀ او نوشته‌اند که چون متولد شد، در روزهای ماه رمضان شير مادرش را نمی‌نوشيد و در کودکی سخن از توحيد می‌گفت و قرآن را حفظ کرد، در 26 سالگی آوازه ی شهرتش در جهان اسلامی گسترد و پيشنهاد مناصب درباری را از سوی اورنگ زيب عالمگير شهريار هند نپذيرفت.

وی در سن 71 سالگی در نهم ربيع الاول سال 1079 جهان را وداع گفت و آرامگاهش در سهرند است. صاحب الانوار القدسيه سال وفاتش در 1099 يادآور شده است.

 

به نقل از: سلسلۀ نور

 

 

[ نظرات: 0 ] [بازدیدها: 4083]
طريقت نقشبندي و پيشوايان آن 26 بهمن 1389

26. شيخ محمّد سيف‌الدين فاروقی، قدّس سرّه

 

   اين عارف بزرگ فرزند محمّد معصوم عروة الوثقی است و به سال 1055 در سهرند متولّد شد. آموزش اوليه را همراه با روش و آئين طريقت از محضر پدر بزرگوار خويش آموخت و به دستور وی برای امر ارشاد به دهلی رفت، در آنجا سلطان محمّد اورنگ زيب عالمگير در سلک مريدان او قرار گرفت.

   شيخ محمّد سيف‌الدّين چنان در امر به معروف و نهی از منکر مبالغه می‌فرمود که «محتسب امّت» لقب يافت و خانقاهش محل اجتماع خلفاء و مريدان بسيار گشت.

گويند چون در مجلس می‌نشست، حالتی انتظار گونه بدو دست می‌داد، پنداشتی که عاشقی بود در انتظار معشوق و چون نام خدای را می‌شنيد، چنان حالتی می‌يافت که بيخود از خويش می‌گشت. سال وفاتش 1095 ثبت شده و آرامگاهش در سهرند است.

 

به نقل از: سلسلۀ نور

 

 

[ نظرات: 0 ] [بازدیدها: 3605]
طريقت نقشبندي و پيشوايان آن 26 بهمن 1389

27. سيّد نور محمّد بدوانی، قدّس سرّه

 

   وی شاخه‌ای برومند از شجرۀ نبوت است و در سرزمين هند نشو و نما يافت. سيد نور محمّد از خلفای شيخ محمّد معصوم بود و نيز از محضر شيخ سيف‌الدّين کسب فيض کرده است.

در المواهب السّرمدية دربارۀ شيخ آمده است: ... بسيار متّقي و وارع بود و همواره به مطالعۀ كتب سيَر و شمائل و اخلاق نبوي مي‌پرداخت و به آن تأسّي مي‌جست... در اكل حلال بسيار احتياط مي‌كرد تا جايي كه خود به پختن نان مي‌پرداخت و در هنگام گرسنگي شديد اندكي از  آن را تناول مي‌كرد و آنگاه كه نان تمام مي‌شد چند قرص ديگر مي‌پخت و سپس دوباره به مراقبه مشغول مي‌شد.

گويند بر اثر کثرت عبادت و مراقبه، پشتش خميده بود و در سال 1135 وفات يافته است.

   مولانا جان جانان ـ بزرگترين خليفۀ شيخ سيّد نور محمّد ـ پس از رحلت وي هرگاه از او ياد مي‌كرد،مي‌گريست و به يارانش مي‌فرمود: دريغا ! شما حضرت سيّد،قدّس سرّه، را نديديد اگر او را مي‌ديديد،ايمانتان به كمال قدرت حق،كه امثال اين عزيز را آفريده،تجديد مي‌شد.

 

 

به نقل از: سلسلۀ نور

 

 

[ نظرات: 0 ] [بازدیدها: 3541]
طريقت نقشبندي و پيشوايان آن 26 بهمن 1389

28. مولانا شمس‌الدّين حبيب‌الله جان جانان مظهر، قدّس سرّه

 

   پيشرفت معنوی و گسترش دامنۀ تصوف و عرفان در عهد مولانا جان جانان مظهر چنان بود که می‌توان وی را احياء کنندۀ طريقت نقشبنديه به شمار آورد.

   وی در سال 1111 يا 1113 ولادت يافت و از همان آغاز تولد، نور هدايت و آثار نجابت از سيمايش آشکار بود، نسبش به حضرت علی، رضی الله عنه، می‌رسد.

جان جانان در سنين جوانی از علمای متبحر بود و از توشۀ دانش بهرۀ فراوان داشت. در محضر سيّد نور محمّد به طريقت نقشبنديه گرويد و از وی اجازۀ ارشاد يافت و تربيت بسياری از سالکان را به عهده داشت.

   او برای خلوت گزينی دامن صحرا را برگزيده بود و چهار سال بيابانها را پشت سر نهاده، انواع رياضتها را بر تن خود هموار کرد تا در طريقت منصبی والا يافت و نسيم جذبات عشق شاهد ازلی بر مشام جانش وزيدن گرفت و به سرحد کمال رسيد تا آنجا که روزی در آئينه نگريست و به جای تصوير خويش، صورت شيخ را ديد و چون پير طريقت وی سيّد نور محمّد وفات يافت، جان جانان مدت دو سال بر آرامگاه وی اعتکاف ورزيد و از روحانيت او بهره گرفت و از او اين اجازه را يافت که از مشايخ زنده کسب فيض کند. سپس جان جانان به محضر شيخ محمّدافضل يکی از خلفای شيخ محمّد معصوم پيوست، همچنين به نزد شيخ عبدالاحد معروف به «دليل الرّحمن» فرزند شيخ محمّد خازن الرّحمه رفت و کتابهای حديث نبوی را از وی فرا گرفت و به نزد شيخ محمّد عابد سنامی بزرگترين خليفۀ شيخ عبدالاحد مذکور شد و مراتب سير و سلوک را در محضرش به پايان رسانيد و در طريقت قادريه و سهرورديه و چشتيّه هم پير و مرشد کامل گشت.

   محفلش کانون گرم سالکان طريقت و مرکز اجتماع دلدادگان و عاشقان طريقت شد و کرامات بسيار از وی به ظهور رسيد. جان جانان علاقۀ سرشاری به ديدار اولياء الله و مشايخ بزرگ، خصوصاً امام ربّانی داشت.

   سرانجام اين شمع فروزان عالم هستی پس از 82 سال زندگی در شب عاشورای 1195 به شهادت رسيد و در دهلی به خاک سپرده شد. ماده تاريخ شهادتش را به صورتهای مختلف ثبت کرده‌اند که بهترين آنها يکی آيۀ شريفۀ « ... أُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ... /(نساء 69) » و ديگری اين حديث نبوی است دربارۀ يکی از اصحاب: «عاشَ حميداً، ماتَ شهيداً» = (371+63+441+320).

 

به نقل از: سلسلۀ نور

 

 

[ نظرات: 0 ] [بازدیدها: 4863]
طريقت نقشبندي و پيشوايان آن 26 بهمن 1389

29. مولانا شاه عبدالله دهلوی، قدّس سرّه

 

   شاه عبدالله غلامعلی دهلوی،قدّس سرّه، شاه عارفان و سلطان مرشدان کامل و مظهر هدايت و يقين، شيخ المشايخ ديار هند و وارث معارف و اسرار مرشد بزرگوار خويش مظهر جان جانان و زنده کنندۀ همۀ طريقه‌های قادريه،سهرورديه،کبرويه،چشتيه و نقشبنديه است.

وی به سال 1158 در قصبۀ «تباله» از توابع پنجاب متولد شد و نسبش به حضرت علی، رضی الله عنه، می‌رسد.

   پدرش شاه عبداللطيف، عارف و زاهد عظيم الشأن طريقۀ قادری بود که از شاه ناصرالدّين قادری، قدّس سرّه، کسب طريقت کرده بود و چه بسا در حال ذکر و تسبيح خدای تعالی، سر به صحرا نهاده از گياه تغذيه می‌کرد، يک بار مدت چهل روز خواب به چشمش راه نيافت و جز مقدار کمی غذا چيزی نمی‌خورد، با وجود اين قصد روزه هم نکرده بود. اين عارف ربانی به سلسلۀ چشتيه هم انتساب داشت و پيش از تولّد شيخ عبدالله در خواب حضرت علی،رضی الله عنه، را ديده كه به وی فرموده بود: خداوند، تو را پسری عطا خواهد فرمود نامش را «علی» بگذار. لذا پدرش پس از تولد وی او را علی نام نهاد و خود او چون به حد رشد رسيد، از نظر تکريم و احترام آن حضرت خويشتن را «غلامعلی» ناميد و پدرش در عالم روحانی پيامبر بزرگوار،صلّی الله عليه و سلّم ، را هم ديده بود که به وی فرموده بود : فرزندت را عبدالله نام بگذار. از اين رو وی را عبدالله می‌ناميد.

   شاه عبدالله بسيار با ذکاوت و هوشيار بود، چنانکه قرآن مجيد را در مدت بسيار کوتاه حفظ کرد و چون به سيزده سالگی رسيد، پدرش او را به دهلی فرستاد تا وی را به مرشد خويش، شاه ناصرالدّين معرفی نمايد، ولی او هنگامی به دهلی رسيد که شاه ناصرالدّين چهره در نقاب خاک کشيده بود. وی آنگاه به حضور شاه ضياءالله و شاه عبدالعدل از خلفای خواجه محمّد زبير نائل گشت سپس به حضور خواجه میر ورد فرزند شاه ناصرالدّين و مولانا فخرالدّين فخر جهان چشتی دهلوی و شاه غلام از سادات چشتی و ديگر مشايخ دهلی رفت و از محضر آنان کسب فيض کرد، تا در علوم معقول و منقول سرآمد روزگار شد.

شاه عبدالله در سن 22 سالگی در خانقاه حضرت جان جانان،قدّس سرّه، به خدمت اين شيخ پيوست و در حضور وی به طريقۀ قادری گرويد و چون در عالم روحانی شاه نقشبند را هم ديده بود، به طريقت نقشبندی هم گرايش پيدا کرده و به خاطرش گذشته بود که بايد شيخ عبدالقادر (غوث الاعظم) هم راضی باشد، در همان حال وی را هم مشاهده نموده که فرموده بود: مقصود خدای تعالی است، برو دريغی نيست.  وی پس از رحلت جان جانان به جای او منصوب شد و به ارشاد پرداخت.

شاه عبدالله عاشق پيامبر،صلّی الله عليه و سلّم ، بود و در وجود شريفش چنان فانی شده بود که هرگاه نام مبارکش را می‌شنيد، مضطرب گشته از خود بيخود می‌گشت و علاقۀ زيادی به پيروانش و گفتار و کردار آن حضرت نشان می‌داد و به سنّت‌های پسنديده و خصال نيکويش رغبت و گرايش فراوان داشت.

از سخاوتمندی و کرم چنان بود که در خانقاهش کمتر از دويست نفر ديده نمی‌شدند، از غايت شرم به حدی بود که هنگام خفتن هرگز پاهايش را دراز نمی کرد. همواره لباس خشن می‌پوشيد و اگر هم جامه‌ای گرانبها برايش می‌آوردند، آن را می‌فروخت و از بهايش چند جامه خريده به نيازمندان می‌بخشيد. همواره بوی خوش از محفلش به مشام می‌رسيد و هر که از محضرش بيرون می آمد، می‌گفت: اين رايحۀ روحانيت رسول يا يکی از عزيزانی است که بدو منسوب است.

شاه عبدالله در سال 1240 وفات يافت، گروه بسياری از ممالک دور دست چون ترکيه، شام، عراق، حجاز، ماوراءالنهر حتی از دورترين نقاط چين و مغولستان و کشورهای مغرب زمين در تشييع جنازه‌اش شرکت داشتند و مولانا خالد نيز در اين مراسم حضور داشت.

آرامگاه مطهرش در مسجد جامع دهلی و ماده تاريخ رحلتش در اين بيت است:

بـ«مظهر جود» جاء مــدّة عيشه

«امام» قضی، قل «نورالله مضجعه»

(مدت زندگانی او عبارت از «مظهر جود= سال 1158تولد» و کلمۀ «امام» = 82 سال عمر» و جملۀ «نورالله مضجعه= 1240سال وفات اوست»، بگوی امامی که درگذشت خداوند خوابگاهش را نورانی کناد.

حضرة القطب الدهلوی

رغب الحق مرجعه

فلــهذا اذ ارخــوا

نـورالله مضجَعَه       1240=256+66+918

(حضرت قطب دهلوی که ذات حق مايل به بازگشت او بود، به همين دليل تاريخ وفات او «نور الله مضجعه» است).

الدهلوی الشاه عبدالله ذا الغوث العظيم

ارخه «فی روح و ريحان و جنات النعيم»

شاه عبدالله دهلوی، آن فريادرس بزرگ، تاريخ وفاتش را چنين بنگار: فی روح...: آنجا در آسايش و نعمت بهشت ابدی است.

 

 

به نقل از: سلسلۀ نور

 

 

[ نظرات: 0 ] [بازدیدها: 6425]
طريقت نقشبندي و پيشوايان آن 26 بهمن 1389

30. ضياءالدّين ابوالبهاء مولانا خالد ذوالجناحين شهرزوري، قدّس سرّه

 

   مولانا خالد از مشهورترين و تأثيرگذارترين مرشدان طريقت نقشبندي است؛ وي به قول اکثر نويسندگان در سال 1193 هجری (1779م) يا نزديک به همين تاريخ در قصبۀ قره‌داغ چشم به جهان گشود.

تحصيلات اوليه را در کانون گرم خانواده و در کنار پدر بزرگوارش مولانا احمد بن حسين عثمانی شروع کرد، قرآن مجيد و مقدماتی از صرف و نحو را در قره‌داغ آموخت و برای ادامۀ درس و استفاده از محضر استادان بزرگ، راهی سليمانيه شد.

استادان وی عبارتند از: سيد عبدالکريم برزنجی،سيد عبدالرحيم برادر سيد عبدالکريم،شيخ عبدالله خرپانی،ملا ابراهيم بياره‌ای، ملا جلال‌الدّين خورمالی،ملا محمود غزائی،ملا صالح تره‌ماری،ملا عبدالرحيم زيارتی،ملا محمّد بالکی مشهور به ابن آدم،شيخ محمّد قسيم سنه‌ای(سنندجی) متوفی به سال 1236هجری که اجازۀ اجتهاد از وی دريافت کرده است.

   مولانا در همۀ علوم عقلی و نقلی آن عهد چون صرف و نحو، معانی و بيان و بديع، منطق و آداب بحث و مناظره، حکمت، هيئت، حساب و هندسه، عروض و قافيه، اصول فقه و اصول دين، حديث و تفسير و تصوف دارای مرتبه‌ای بلند و عاليمقام بوده تا آنجا که به هر مسألۀ دشوار و مشکلی پاسخ می‌داده و چنان به سرحد کمال رسيده که در ميان علما و دانشمندان عصر خويش نظير و همتائی نداشته است.

   مولانا در سال 1220هـ / 1805م. به شوق زيارت خانۀ خدا و مدينۀ منورّه راهی حجاز می‌شود. پس از زيارت مرقد سرور کائنات(ص) برای يافتن يکی از اولياء که از او کسب فيض کند به جستجو می‌پردازد و هنگام مراجعت از مدينه،با دانشمندی يمنی برخورد می‌کند كه به او يادآور مي‌شود اگر در مكّه کسی را ديدي كه ظاهراً رفتارش بر خلاف شريعت است،وي را انكار نكن و ترديدي به خود راه مده چه بسا که گشايش کارت به دست او باشد . مولانا در مکه آن شخص را پيدا می‌کند و از وی درخواست می‌کند که تحت تعليم او قرار گيرد. اما او با دست اشاره می‌کند که گشايش کارش در هندوستان است و بايد منتظر کسی باشد که وی را بدان ديار رهنمائی کند.

   پس از بازگشت مولانا به سليمانيه يک روز درويشی از مريدان و نمايندگان قطب روزگار شاه عبدالله دهلوی نقشبندي،قدّس سرّه، به مسجد عبدالرّحمن پاشا كه مولانا در آنجا تدريس مي‌كرد، وارد مي‌شود؛ مولانا از طريق اين درويش كه نام او ميرزا رحيم الله بيگ معروف به درويش محمّد عظيم آبادي بود با شاه عبدالله آشنا مي‌شود و در سال 1222 هـ به اتفاق او رهسپار هندوستان مي‌شود. مولانا از طريق ايران و افغانستان و پاکستان در مدت يک سال به هندوستان می‌رسد و به حضور شيخ عبدالله دهلوی شرفياب می‌شود و چنان مورد توجه قرار می‌گيرد که مدت پنج ماه مقام قرب حضور و مشاهده را دريافت می‌نمايد. سينه‌اش طور تجلی انوار حق می‌گردد و در طريقت و عرفان به مقام «فنا» و «بقا» ارتقاء پيدا می‌کند و شاه عبدالله با اشاره‌ای روحانی از اولياء کرام و بزرگوار نقشبندی، قدس الله اسرارهم، ضمن اجازۀ ارشاد هر پنج طريقۀ معروف: نقشبندی، قادری، سهروردی، کبروی و  چشتی اجازۀ تدريس حديث و تفسير و تصوف، اوراد و ادعيه را به او می‌دهد. مولانا خالد پس از يک سال توقف در دهلی و طی مراتب عاليۀ کمال و كسب اجازۀ ارشاد در طريقت از پير بزرگوار خود و نيز كسب اجازۀ تدريس همۀ علوم آن روزگار و روايت كتب صحاح و غيره از  مدرّس و عارف بزرگوار مولانا عبدالعزيز حنفي، به امر شاه عبدالله به کردستان باز مي‌گردد تا در آنجا به ارشاد طالبان حق و حقيقت بپردازد.

   مولانا پس از مراجعت از هندوستان، در سنندج و سليمانيه و بغداد و سپس در شام به ارشاد مشغول می‌شود.جمع كثيري از علما و بزرگان به جمع مريدان مولانا مي‌پيوندند و در زماني بسيار اندك آوازۀ مولانا و نور عرفان و علم او تمام جهان اسلام را فرا مي‌گيرد و رسائل و كتب فراواني در مناقب و مقامات وي تأليف مي‌شود.

   اين عارف و عالم بزرگ كه به «مجدّد قرن سيزدهم» شهرت يافته است، سرانجام شب جمعه سيزدهم ذی‌القعدۀ سال 1242 هجری در 49 سالگي چشم از جهان فرو می‌بندد. همان شب پيكر پاك او را به مدرسه‌اش انتقال داده، مراسم غسل و تکفين را به جای می‌آورند و بنا بر وصيتش تا صبحگاه بر جنازه‌اش قرآن می‌خوانند. سپس خلفا و مريدان، پيکرش را برسر دست به مسجد «يلبغا» انتقال می‌دهند و پس از ادای نماز به وسيلۀ سيد محمّدامين ابن عابدين(فقيه بزرگ حنفي كه مريد مولانا بود)، پيکر پاکش را در «تل نور» جبل قاسيون به خاک می‌سپارند. ماده تاريخش را در کلمۀ «مغرب» ثبت کرده‌اند ـ قدّسنا الله بسرّه.

 

 

به نقل از: سلسلۀ نور

 

 

[ نظرات: 0 ] [بازدیدها: 5355]
[<<]  [1 2 3 4 ]  [>>]